حاشیههای این جایزه امسال با ادغام خانه شعر و ادبیات داستانی در مؤسسه کتاب و ادبیات ایران شروع شد، با کرونا و تغییراتی که در برگزاری جایزه به وجود آمد ادامه یافت و با اختتامیه پرحاشیه این جایزه به پایان رسید. عدم معرفی برگزیده در سه بخش جایزه جلال موجب شد این دوره جایزه هم از حاشیهها در امان نماند. از زمان برگزاری مراسم اختتامیه در فضای مجازی و رسانهای کشور واکنشهای تندی علیه نوع داوری جایزه امسال صورت گرفت. پیرو اتفاقهای افتاده به سراغ بهروز جلالی، دبیر اجرایی سیزدهمین دوره جایزه ادبی جلال آلاحمد رفتیم و از او درباره آنچه در این دوره جایزه اتفاق افتاده، پرسیدیم. بهروز جلالی به همه پرسشهای ما با سعه صدر پاسخ داد. گفتوگوی ما را بخوانید.
به عنوان نخستین پرسش بگویید چرا جایزه جلال امسال در سه بخش برگزیده نداشت؟
اعتبار یک جایزه به تعداد برگزیدهها نیست اعتبار یک جایزه به این است که داوران بتوانند آزادانه داوری کنند. در بخش داستان کوتاه و رمان اصرار داوران بر بررسی آثار بود و گاهی یک کتاب را چندین بار خواندهاند و راجع به آن بحث کردند. اما ما به عنوان مجری و دبیرخانه اجرایی جایزه زمانی کارمان را درست انجام میدهیم که بتوانیم بر رأی داوران تمکین کنیم. در بخش رمان فقط سه نامزد داشتیم و در بخش داستان کوتاه فقط دو نامزد. هیچ دبیرخانهای دوست ندارد کارش ناتمام و ناقص باشد اما وقتی داوران به اجماع برسند که بیش از این تعداد نمیشود نامزد معرفی کرد و حتی در بخش داستان کوتاه نمیتوان کاری را به عنوان برگزیده معرفی کرد، ما هم باید از این نظر صیانت کنیم. بیانیه هیئت داوران بخش داستان کوتاه هم صریح بود. ما هم آزرده هستیم که چرا وضعیت داستان کوتاه به گونهای است که دست داوران را برای انتخاب کتاب شایسته بسته است. اما بخشی از مطالبه شما میتواند در کنار مطالبه ما از جامعه داستاننویسی باشد. یعنی ما بگوییم چرا وضع داستان ما به گونهای است که نظر داوران را جلب نمیکند. گروه داوری از یک طیف فکری نبودند اما با اجماع کامل این رأی را دادند و این هشداری است به ناشران. مطالبه را باید به سمت ناشران برد؛ چرا آثاری منتشر میشود که داوران نمیتوانند از میان آنها با فراغ بال کتابی معرفی کنند.
اما این تصور ایجاد شده که این نوع داوری به خاطر پایین آمدن هزینههای جایزه بوده است.
نه. جایزه اگر بخواهد به مؤلف یا نویسنده تعلق بگیرد هرگز به عنوان هزینه تلقی نمیشود چون نوعی سرمایهگذاری است. ما هم خوشحال میشدیم آثاری در بخش داستان کوتاه وجود میداشت که داوران بر انتخاب آن به اجماع میرسیدند و آن را به عنوان اثر برگزیده انتخاب میکردند.
در چند سال مختلف شما به بخش مستندنگاری جایزه دادید اما به بخشهای داستان و نقد ادبی توجه نشده است. به طوری که این تصور شکل گرفته که جایزه جلال تنها به کتابهای مستندنگاری جایزه میدهد.
ببینید جایزه جلال آلاحمد، جایزه ادبی است و فقط برای داستان و رمان نیست. اما وقتی ناشران بخش مستندنگاری فعالیت دقیقتری دارند و کارشناسان جدیتری آثار را برای نشر تأیید میکنند و در انتشار اثر، موشکافانهتر برخورد میکنند این اجازه را به داوران میدهد که در این بخش با خیال راحت اثر انتخاب کنند چون کتابها دارای استانداردهای لازم است اما مجموعه داستانها نتوانست داوران را مجاب کند که یک اثر را به عنوان اثر برتر معرفی کنند تا آنها بتوانند پشت اثر بایستند و از آن دفاع کنند. حتی در ۶ دوره اول در چهار بخش جایزه جلال که ۲۴ جایزه میشد فقط یک کتاب جایزه گرفته است.
احساس میشود مبنای جایزه جلال، جایزه ندادن به نویسندههاست یعنی همه تلاشش را میکند که اثری را به عنوان برگزیده اعلام نکند!
نه این تحلیل اشتباهی است. من به عنوان دبیر اجرایی این جایزه صادقانه سوگند میخورم این نگاه وجود نداشته است. ما با همه توان پشت نظر حرفهای داورانی میایستیم که توسط هیئت علمی انتخاب شدهاند. ما نمیتوانیم از نظر داوران عدول کنیم. جایزه جلال یک جایزه ملی است. وقتی کتابی قرار است برگزیده یکی از بخشهای این جایزه باشد داورها باید تا ابد پاسخگوی فنی انتخابشان باشند و وقتی به اجماع نمیرسند کتابی را به عنوان برگزیده انتخاب کنند و از آن دفاع کنند، این کار را نمیکنند. برگزیده و شایسته تقدیر هر دو برنده هستند و مبلغ جایزه بین این دو سطح تفاوت چندانی ندارد اما واقعاً در بخش رمان، نامزدها به سطح برگزیده نرسیدند و اثر «اوراد نیمروز» به عنوان شایسته تقدیر انتخاب شد.
عدهای معتقدند برگزیده نداشتن در بعضی بخشهای یک جایزه ادبی، زشتترین کار یک جایزه میتواند باشد.
شاید اتفاق بدی باشد اما اتفاق زشتی نیست، اتفاقاً برگزیده نداشتن قابل دفاع است. این سختگیری به نفع ادبیات است.
برخی میگویند بیانیه هیئت داوران در بخش داستان کوتاه توهینآمیز بود و جایزه ندادن از کمبینی داوران نشأت میگیرد نه چیز دیگر. مگر همان هیئت داوران که در هوای همین ادبیات نفس کشیدهاند، چه شاهکارهایی تا به حال خلق کردهاند؟
میتوان به هر حال این مسئله را به نقد گذاشت و من مشکلی ندارم. اما جایزه جلال تنها عنصر و تنها محور ارتقای ادبیات نیست. این جایزه در پیشبرد و ارتقای کشور به تنهایی تأثیرگذار نیست اما قبول دارم سطح تأثیرگذاری به عنوان مجری، بالاست. اما ما برگزارکنندگان، شما منتقدان، ناشران و مؤلفان میشویم مجموعهای که میتوانیم سطح ادبیات کشور را ارتقا دهیم. اما اگر ناشر حساسیت به خرج دهد برای انتشار کتاب این مسائل به وجود نمیآید. آیا همه ارکانی که موظف به ارتقای ادبیات کشور هستند کارشان را دقیق انجام میدهند؟ من مجوز برگزاری چند دوره آموزش داستاننویسی را از آقای جوادی و دهقانکار گرفتم چون به دنبال ایجاد این حرکت هستیم تا نویسندههای جوان بنویسند. متأسفانه بعضی از نویسندههای جوان ما در این جایگاه قرار گرفتهاند که میگویند، کتاب نمیخوانند. این مسئله اتفاق ویرانگری است. نویسندهها آثار یکدیگر را نمیخوانند.
با وجود همه این معضلها جایزه برای نویسندهای که استعداد نوشتن دارد، ایجاد انگیزه میکند.
خب این معضل است. وظیفه ما که جایزه دادن نیست. وقتی نویسندهها به عنوان داور آثار را دیدهاند و کتابها را به عنوان نامزد معرفی کردهاند میگویند کتابها اشکالهایی داشته که نمیتوانستند به عنوان اثر برگزیده نظر داور را جلب کنند.
غلط انشایی و نگارشی، خلق شخصیتی که در اواسط رمان رها شده و یا داستانهای کوتاه کپی از داستانهای خارجی بوده است. ما در بخش داستان کوتاه، کتابی بیاشتباه پیدا نکردیم. داستاننویس در اثرش اشکال دستوری داشته است. اینها نظرات داوران ما پس از بررسی آثار است و من دارم نظر آنها را منعکس میکنم. من موظف هستم از رأی داوران صیانت کنم.
حالا وظیفه جایزه ادبی این است که به بررسی این مسائل بپردازد یا خودش را ملزم به جایزه دادن کند؟ ما باید پیگیر شویم که چرا تیراژ این کتابها پایین است چون این مسئله نشان میدهد جامعه ادبی ما کتاب نمیخواند. آیا کتاب نخواندن نویسنده معضل است یا جایزه ندادن ما؟
یا به وضعیت ترجمه در کشور بپردازیم که چرا ترجمه در کشور ما این همه لجامگسیخته است و ناشران علاقه دارند، ترجمه منتشر کنند.
چرا ما ترجمه را مدنظر قرار ندادهایم چون خواستهایم بر ادبیات فارسی خودمان متمرکز شویم. وقتی نویسندگان ما آثار هم را نمیخوانند چه توقعی است مردم و جامعه ادبی، اثری را بخوانند که شایسته برگزیده شدن، نبوده است.
اما نگاه دیگری میگوید جایزه ادبی باید به کسی داده شود که او را نویسنده میکند و اگر استعداد نویسندگی دارد نرود دنبال شغلی مثل کارمندی!
این نگاه هم درست است و اگر مسئولیت داشتم حتماً این مسئله را به گروههای داوری دورههای بعد منعکس میکنم اما به داور جایزه هم این حق را بدهید که اثری را معرفی کند که بتواند از آن دفاع کند. آیا نوبل با این نگاه جایزه میدهد؟ در جوایز دیگری مثل جایزههای منطقهای این سختگیری داوری وجود ندارد اما در جایزه جلال که مدعی هستیم به نوعی نوبل ادبیات ایران است، باید سختگیرانهتر دست به انتخاب اثر زد. اگر داوران کتابی را برگزیده اعلام میکردند که مخاطب در آن مشکلات فنی مثل اشکالهای انشایی، شخصیتپردازی و یا زاویه دید پیدا میکرد، خود شما میگفتید جایزه کتاب سال به کتابی تعلق گرفته که چنین مشکلاتی دارد. سختگیریها اگر چه تلخ است اما گاهی نتیجه خوبی دارد و اتفاقهایی که در دوره سیزدهم جایزه جلال افتاد حتماً به نتایج خوبی منجر میشود. گاهی تسامح سبب استمرار ضعف میشود.
درست است اما باید در فضای غمآلود امروز وسعت نظر داشت و چه خوب است ادبیات در این مسیر پیشقدم شود و داوران راحتتر دست به بررسی آثار بزنند.
چه خوب است در بخشهای آموزشی و پژوهشی این وسعت نظر را داشته باشیم نه اینکه خودمان را ملزم کنیم که حتماً در بخش داستان کوتاه و رمان برای خوشامد مطبوعات، منتقدان و نویسندگان اثر برگزیده اعلام کنیم.
از ما کار اصولی و زیرساختی بخواهید و اجازه دهید در بخش پژوهشی و آموزشی جبران کنیم. صرف جایزه دادن برای خوشامد و رضایت، اقدام حرفهای نیست. باید همه کمک کنیم کار حرفهای انجام دهیم. از سوی داوران و دبیرخانه سیزدهمین دوره جایزه جلال، برای ادبیات ایران داروی تلخی تجویز شد که امیدوارم این اتفاق تأثیر خودش را بگذارد.
نظر شما